به نام خدا
یاد گرفتم زندگی کوتاه تر از آن است که بتوانم حتی از یک ثانیه اش چشم بپوشانم.
پس تا ممکن بود برنامه هایم را فشرده تر کردم تا به گَرد زمان برسم و عقب نمانم.
مثلا اوقات خالی را مطالعه می کنم؛ زمانی که منتظر جوش آمدن آب یا سرخ شدن شامی ها هستم، زمانی که پشت چراغ قرمز چهارراه ها وقت می گذرانم، وقتی در مطب پزشک یا پشت در مدرسه دخترم انتظار می کشم و ...
اما نمی دانستم به همین شیوه هم می توانم بنویسم!
همیشه برای نوشتن معطل زمانی خالی در میان روز بودم که فرزندانم خواب باشند و بتوانم با فراغ خاطر بنویسم. اما همیشه یک دنیا کار برای این زمان طلایی کنار گذاشته بودم که فرصت نوشتن را از من می گرفت.
از این پس چه کشاکشی خواهد بود میان خواندن و نوشتن.
تاریخ : دوشنبه 95/5/25 | 8:42 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی | >
درباره وب
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 168
بازدید دیروز: 117
کل بازدیدها: 584956